کد مطلب:88593 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:422
1- معرفت الله، انسان وقتی كنار كوه بلندی و یا دریای وسیع و خروشانی قرار می گیرد، خوفی در دل او ایجاد می شود وحشتی به او دست می دهد، نه به خاطر اینكه ضرری متوجه او می شود، بلكه این درك عظمت است، موجود كوچك وقتی عظمت موجود بزرگی را درك كند خائف می شود، مثلا وقتی ساختمان عظیمی را می بینیم و آسمانخراشی را ملاحظه می كنیم، خائف می شویم. این برای چیست؟ چرا وقتی در برابر بزرگی قرار می گیریم با اینكه فرد خوبی است ولی خود را باخته و خوفی در خود احساس می كنیم، چرا ابهت او ما را می گیرد؟ این چیزی به جز درك عظمت نیست. حال اگر انسان درك بلندای عظمت الهی و دریای خروشان ازلی و ابدی و سرمدی او را كرد، و در علم و قدرت و شوكت و جلالت و عزت او غرق شد، چیزی جز او نمی بیند، و در نتیجه خائف می شود، چنان می شود كه وقتی نام خدا می شنود و یا ذكری از او می رود قلبش به هراس می افتد «اذا ذكر الله و [صفحه 90] جلت قلوبهم»،[1] اینان مومنان راستین و حقیقی در لسان قرآنند «اولئك هم المومنون حقا». ذكر و یاد خدا، تداعی معانی بسیار برای او می كند و خود را در پیشگاه با عظمت او ضعیف و ذلیل می بیند و چه سرمایه ای برای ضعیف، جز ترس می توان یافت! 2- ترس از دادگاه خدا، و به عبارت دقیق تر، ترس از پرونده ی اعمال خود و به بیانی ظریف تر، ترس از عاقبت خود، نمی داند چكاره است و به كجا می رود! عارف و پرهیزگار حقیقی، از عبادت خود هم ترسناك است، زیرا انتظاری كه از عالم است از جاهل نیست، انتظاری كه از پیر هست از جوان نیست، عبادت مراتب دارد، مسلم است كه «ممكن» حق واجب و خالق را نمی تواند اداء كند، زیرا پیامبرش هم اقرار می كرد كه «ما عبدناك حق معرفتك، ما عبدناك حق عبادتك» چون او هم ممكن است و مخلوق، ولی توقعی كه از او هست، از ما نیست، ولی پیامبر هم خائف بود كه شاید نتوانسته آن طور كه باید اداء وظیفه كند، افراد بزرگ هم خوفشان این چنین خوفی است. 3- ترس از معاصی و صحیحتر ترس از عدالت خداوندی، خدا می تواند برای یك معصیت عذاب كند، و این خلاف عدل نیست، ولو تمام عمر را شخص عبادت كرده باشد. در روایات داریم كه در قیامت سه دیوان باز می كنند: دیوان نعم، و دیوان عبادت و دیوان معاصی، دیوان عبادت مقابله و برابری با دیوان نعم نمی كنند، علاوه بر این كه دیوان معاصی بلا عوض باقی می ماند. این سه سرچشمه ی خوف، و به عبارت دیگر سه نوع خوف از بالا به پائین كه می آئیم درجه ی شخص می شود یعنی پرهیزگاران و خائفین سطح بالا خوف نوع اول [صفحه 91] را دارند، گر چه جمع این خوفها منافاتی با هم ندارد. آن كس كه از خدا ترسید، بهشت جایگاه اوست «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی»،[2] و اما كسی كه از مقام[3] پروردگارش ترسید و نفس را از اتباع و پیروی هوس باز داشت، همانا بهشت جایگاه اوست. برادرم اشك خون بریز كه هر قطره آن دری درخشان است، در روایت بسیار جالبی از پیامبر اكرم چنین رسیده است: «ما من قطره احب الی الله تعالی من قطره دمع من خشیه الله او قطره دم اریقت فی سبیل الله» (هیچ قطره ای محبوبتر در نزد خدا از قطره اشك از خوف خدا یا قطره خون ریخته شده در راه خدا نیست).[4]. چه زیبا و چه بلند است كلام آن زیبای بلند مرتبه، كه دو گوهر گرانبها را مثل آورده كه یكی مثل در سفید و دیگری چون یاقوت است.
خوف از خدا ممكن است منشا فراوانی داشته باشد، ولی سرچشمه های عمده آن سه چیز است:
صفحه 90، 91.